دفاع مقدس وصیتنامه شهیدمهدی باکری 2
#هشت_سال_دفاع_مقدس
#هشت_سال_جنگ_تحمیلی
#وصیتنامه_شهید_مهدی_باکری
#تصویر_تولیدی
#نمایشگاه_آثار_هنری_دفاع_مقدس
#هشت_سال_دفاع_مقدس
#هشت_سال_جنگ_تحمیلی
#وصیتنامه_شهید_مهدی_باکری
#تصویر_تولیدی
#نمایشگاه_آثار_هنری_دفاع_مقدس
#هشت_سال_دفاع_مقدس
#هشت_سال_جنگ_تحمیلی
#وصیتنامه_شهید_مهدی_باکری
#تصویر_تولیدی
#نمایشگاه_آثار_هنری_دفاع_مقدس
#هشت_سال_دفاع_مقدس
#هشت_سال_جنگ_تحمیلی
#زندگینامه_شهید_مهدی_باکری
خاطره ای شیرین از یکی از همرزمان شهید مهدی باکری
نزدیک صبح کله سحر کنار سنگر آقا مهدی بودم که ناگهان خمپاره ای سوت کشان و بدون اجازه آمد و خورد روی خاکریز. زمین و زمان به هم خورد. موج انفجار مرا بلند کرد و مثل هندوانه کوبید زمین. نعره زدم یامهدی! یکهو دیدم صدای خفه ای از زیر میگوید: خانه خراب بلند شو تو که مهدی را کشتی! از جا جستم . خاک ها را زدم کنار . آقا مهدی زیر آوار داشت میخندید. خودم هم خنده ام گرفته بود.*
#هشت_سال_دفاع_مقدس
#هشت_سال_جنگ_تحمیلی
#زندگینامه_شهید_مهدی_باکری
حجتالاسلام والمسلمین شهید محلاتی در مورد شهید باکری اظهار میدارد: وی نمونه و مظهر غضب خدا در برابر دشمنان خدا و اسلام بود. خشم و خروشش فقط و فقط برای دشمنان بود و به عنوان فرمانده و باتقوا، الگوی رافت و محبت در برخورد با زیردستان بود
#هشت_سال_دفاع_مقدس
#هشت_سال_جنگ_تحمیلی
#زندگینامه_شهید_مهدی_باکری
دوستان و همسنگرانش نقل میکنند به همان میزان که به انجام فرائض دینی مقید بود نسبت به مستحبات هم تقید داشت. نیمههای شب از خواب بیدار میشد و با خدای خود خلوت میکرد و نماز شب را با سوز و گداز و گریه میخواند. خواندن قرآن از کارهای واجب روزمرهاش بود و دیگران را نیز به این کار سفارش میکرد