بشارت

دفاع مقدس وصیتنامه شهیدهمت2

ارسال شده در 10 مهر 1395 توسط دارابي در غدیر

#هشت_سال_دفاع_مقدس
#هشت_سال_جنگ_تحمیلی
#وصیتنامه_شهید_همت
#تصویر_تولیدی
#نمایشگاه_آثار_هنری_دفاع_مقدس

فرازی از وصیت نامه اول شهید محمدابراهیم همت
مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند بسیارند. ای کاش به خود می آمدند. از طرف من به جوانان بگوئید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود نه شرقی - نه غربی؛ اسلامی که : اسلامی … ای کاش ملتهای تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند. مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را می شناختند و نه باریش زحمت و رنجی متحمل شده اند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر ؛ من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علی وار زیستن و علی وار شهید شدن, حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم شهادت در قاموس اسلام کاری‌ترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور،شرک و الحاد می‌زند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند ؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار ( اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک) .
و السلام؛
محمد ابراهیم همت

1474706968shahid--hemmat.jpg

نظر دهید »

دفاع مقدس وصیتنامه شهیدهمت1

ارسال شده در 10 مهر 1395 توسط دارابي در غدیر

#هشت_سال_دفاع_مقدس
#هشت_سال_جنگ_تحمیلی
#وصیتنامه_شهید_همت
#تصویر_تولیدی
#نمایشگاه_آثار_هنری_دفاع_مقدس

فرازی از وصیت نامه اول سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت
هر شب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غم‌زده غرق ستاره است ، مادر جان می دانی تو را بسیاردوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت.مادر، جهل حاکم بر یک جامعه انسانها را به تباهی می کشد و حکومت های طاغوت مکمل های این جهل اند و شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد.

1474706919pic7.jpg

نظر دهید »

دفاع مقدس_شهید همت10

ارسال شده در 5 مهر 1395 توسط دارابي در غدیر

#زندگینامه_و_خاطرات_شهید_همت

عکس دردناک زیر را مهدی همت فرزند شهید ابراهیم همت منتشر کرده و نوشته است “ازم شاکی نشید که چرا گذاستم و ادعا هم نکنید که میفهمید… هنوز خیلی هاتون نمیفهمید… نگفتم همتون چون احترام مصطفی و داوود و اسیه و احسان و لیلا و دیگر شاهدان برام واجبه… قربون این همه زیباییت بشم بابایی که خدا اون چشمات رو فقط واسه خودش میخواست انحصاری هیچ کس مثل خودم مرد چنین جنگی نبود

1474664465111652_362.jpg

نظر دهید »

دفاع مقدس_شهید همت9

ارسال شده در 5 مهر 1395 توسط دارابي در غدیر

#زندگینامه_و_خاطرات_شهید_همت

از زبان همسرش
یک شب، پیش از آمدن حاجی به پاوه، خواب عجیبی دیدم. بالای قله کوهی ایستاده بود و من از دامنه کوه او را می‌دیدم. در آن بلندی، خانه سفیدی را نشانم داد و گفت: «این خانه را برای تو می‌سازم. هر وقت آماده شد، دستت را می‌گیرم و می‌کشمت بالا!»

وقتی قرار شد قبل از عقد صحبت‌های‌مان را انجام دهیم، قسمم داد و گفت: «‌زندگی من باید همه چیزش برای خدا باشد. حالا هم شما را به خدا اگر مطمئن هستید که می‌خواهید با من ازدواج کنید، صحبت کنیم!»

به حاجی گفتم: تنها درخواستی که از شما دارم، این است که برای عقد‌مان برویم پیش امام.
سکوت کرد و جوابم را نداد. این سکوت یکی دو روزی طول کشید. وقتی بالأخره حاضر شد جوابم را بدهد، گفت: «‌‌شما هر تقاضایی به جز این داشته باشید، من انجام می‌دهم. اما از من نخواهید لحظه‌ای از عمر مردی را که تمام وقتش را باید صرف امور مسلمانان کند، به خودم اختصاص بدهم! من بر سرِ پل صراط، نمی‌توانم جواب این کارم را بدهم!»

گفت: «‌حج که بودم، هر بار خانه خدا را طواف می‌کردم، شما را هم در کنار خودم می‌دیدم. آن موقع فکر می‌کردم این نفس من است که نمی‌گذارد به عباداتم برسم، اما بعد که برگشتم منطقه و دیدم شما اینجایید، ‌ایمان پیدا کردم که آن حضور، قسمت من بوده که در طواف همراهم بوده!»
حرف‌هایش که به این‌جا رسید، سکوت کرد. سکوتش طولانی شد. آن قدر طولانی که من فکر کردم دیگر صحبتی نیست و باید بروم. خودم را آماده می‌کردم خداحافظی بکنم که ایشان بار دیگر به حرف آمدند و گفتند: «‌احتمال این‌که من اسیر شوم یا مجروح خیلی زیاد است؛ و در این صورت شما خیلی آزار خواهید دید؛ آیا با این حال باز هم حاضرید با من ازدواج کنید؟»
گفتم: «‌من آرم سپاه را خونین می‌بینم؛ من حتّی به پای شهادت شما هم نشسته‌ام!»

147466426053.jpg

نظر دهید »

دفاع مقدس_شهید همت 8

ارسال شده در 5 مهر 1395 توسط دارابي در غدیر

#زندگینامه_و_خاطرات_شهید_همت
از زبان مادرش

یک ‌بار که آمده بود «شهرضا» گفتم: «بیا این‌جا یک خانه برایت بخریم و همین‌جا زندگی‌ات را سر و سامان بده!»
گفت: «حرف این چیزها را نزن مادر، دنیا هیچ ارزشی ندارد!»
گفتم: «آخر این کار درستی است که دایم زن و بچه‌ات را از این طرف به آن طرف می‌کشی؟»
گفت: «مادر جان! شما غصه مرا نخور. خانه من عقب ماشینم است.»
پرسیدم: «یعنی چه خانه‌ات عقب ماشینت است؟»
گفت: «جدی می‌گویم؛ اگر باور نمی‌کنی بیا ببین!»
همراهش رفتم. در عقب ماشین را باز کرد. وسایل مختصری را توی صندوق عقب ماشین چیده بود: سه تا کاسه، سه تابشقاب، سه تا قاشق، یک سفره پلاستیکی کوچک، دو قوطی شیرخشک برای بچه و یک سری خرده ریز دیگر. گفت: «این هم خانه. می‌بینی که خیلی هم راحت است.»
گفتم: «آخه این‌طوری که نمی‌شود.»
گفت: «دنیا را گذاشته‌ام برای دنیادارها، خانه هم باشد برای خانه‌دارها.

147466411242.jpg

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 25
  • 26
  • 27
  • ...
  • 28
  • ...
  • 29
  • 30
  • 31
  • ...
  • 32
  • ...
  • 33
  • 34
  • 35
  • ...
  • 45
 خانه
 تماس
 ورود
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

حدیث موضوعی

حدیث موضوعی

وصیت نامه شهدا علیهم السلام

وصیت شهدا

کرامات و داستان های ائمه أطهار علیهم السلام

آیه قرآن

تدبر در قران

آیه قرآن

دانشنامه مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

فال حافظ

فال حافظ

پای پیاده...همپای جاده...ره می سپارم...


دانلود نوحه

آمار

  • امروز: 165
  • دیروز: 90
  • 7 روز قبل: 604
  • 1 ماه قبل: 2070
  • کل بازدیدها: 61045
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان